سلام. نوشته های زیبایی داری * نوشتن یعنی زمانی که صفحه ی کاغذ به یکباره ضخامت آسمان ابری را پیدا میکند و برف در آن باریدن میگیرد . آنچه در قلب است رخنه ای می یابد و به سان توده ای سپید بیرون میریزد . نوشتن انفجار قلب است در سکوت و از پس آن دیگر هیچ . تقریبا هیچ : حروفی که واژه هایی را میسازند . واژه هایی که در جمله ها پیش میروند و به هم پیوند میخورند . جمله هایی که در بامداد زمستان در هم میروند و گم میشوند ......*
بامدان به باغ رفتم تا برایت بالینی از گل سرخ به ارمغان آورم. آنقدر گل چیدم که تاب نیاورد و بند اش بگسست و گلهای سرخ همراه نسیم راه دریا گرفتند وهمه رفتند و باز نگشتند فقط امواج دریا به رنگ گلگون در امدند و تو گویی آب وآتش به هم آمیخته اند . اکنون دیگر گلی ندارم که ارمغانت کنم ! اما هنوز بالین ام از بوی گلهای سرخ عطر آگین است اگر می خواهی عطر گلها را ببویی امشب ر به دامانم بگذار. ای دوست نمی خواهم بگویم تو را به اندازه اقیانوسها و دریا هها دوست دارم چرا که دریاهها و اقیانوسها را خشک شدنی هستند . نمی خواهم بگویم که تو را به اندازه خورشید دوست دارم چون خورشید را غروبی است . اما می خوام بگویم تو را به اندازه قلبم دوست دارم.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام. نوشته های زیبایی داری
* نوشتن یعنی زمانی که صفحه ی کاغذ به یکباره ضخامت آسمان ابری را پیدا میکند و برف در آن باریدن میگیرد . آنچه در قلب است رخنه ای می یابد و به سان توده ای سپید بیرون میریزد . نوشتن انفجار قلب است در سکوت و از پس آن دیگر هیچ . تقریبا هیچ : حروفی که واژه هایی را میسازند . واژه هایی که در جمله ها پیش میروند و به هم پیوند میخورند . جمله هایی که در بامداد زمستان در هم میروند و گم میشوند ......*
با سلام وخسته نباشی نمی دانم از اینکه من آمدم خوشحال شدی یا ناراحت . اگرآمدی میگم چیکارکنی فعلاً خداحافظ
بامدان به باغ رفتم تا برایت بالینی از گل سرخ به ارمغان آورم. آنقدر گل چیدم که تاب نیاورد و بند اش بگسست و گلهای سرخ همراه نسیم راه دریا گرفتند وهمه رفتند و باز نگشتند فقط امواج دریا به رنگ گلگون در امدند و تو گویی آب وآتش به هم آمیخته اند .
اکنون دیگر گلی ندارم که ارمغانت کنم ! اما هنوز بالین ام از بوی گلهای سرخ عطر آگین است اگر می خواهی عطر گلها را ببویی امشب ر به دامانم بگذار.
ای دوست نمی خواهم بگویم تو را به اندازه اقیانوسها و دریا هها دوست دارم چرا که دریاهها و اقیانوسها را خشک شدنی هستند .
نمی خواهم بگویم که تو را به اندازه خورشید دوست دارم چون خورشید را غروبی است . اما می خوام بگویم تو را به اندازه قلبم دوست دارم.