شب رفت و من جا مانده ام
با گریه بیدارم هنوز
از اشک های من مپرس
چون جویبارانم هنوز
در کوچه های خاطره
من لنگ لنگانم هنوز
اما نمی دانم چرا؟
از شب هراسانم هنوز
بیگانه با عشق منی
مجنون و شیدایم هنوز
بیگانه ام با دیگران
تو هستی ام هستی هنوز
حالا نمی دانم چرا؟
اواره ات هستم هنوز
عکس رخ زیبای تو
چسبیده در جانم هنوز
ای وای من ای وای من
صبح است و بیدارم هنوز
میگی بارونو دوست داری ! با چتر میری زیرش!
میگی گل رو دوست داری از شاخه میچینیش! میگی پرنده ها رو دوست داری تو قفس نگهشون میداری! میخوای نترسم وقتی میگی منو دوست داری؟؟!!!!!
به نظر من به اونی که کم نور تره قانع باش چون به اونی که از همه بزرگتره و نورش از همه بیشتره
همه نگاه می کنن و همینطور اونم به همه نگاه می کنه
البته بگذریم از اینکه من به هر کدوم نگاه میکنم اونا به یکی دیگه نگاه می کنن
ارزش یک کلام پر از محبت رو وقتی می فهمی که لبخند رو.روی لبای عزیزانت تماشا کنی
وقتی که استین بالا بزنی و یک بار .یک سنگینی رو.از رو دوش یک خسته یک مهربون برادری.
تشکر ساده و بی ریاش.میارزه به همه دنیا .
وقتی که دور و بریات رو با چشمهای پر از اشک که از حرفهای خنده داره تو ریسه رفته اند می بینی .تازه
می فهمی که قیافه ادما وقتی که می خندن خیلی قشنگه.
وقتی که یک نگاه با نگاهت اشنا میشه.دیدن و تماشا کردن رو بهترین لذت دنیا میدونی.
وقتی که دستات تو دست گرم یک دوست .حلاوت و شیرینی با هم بودن رو تجربه میکنه
دیگه واست تنهایی بدترین رنجه.
وقتی که تنها معتمد واسه دلت .مهربونی یک اشناست.احساساتت را بهترین مشاور دنیا
می دونی .
وقتی قراره راز دوست داشتن رو بنویسی.بهترین کلمات دنیا رو.کمترین معنا می بینی واسه
توصیف محبت و دوست داشتن
چرا چشمک میزنن!
حرفهایی تو دلشون هست به قدمت خلقت
ولی تا حالا محرمی واسه شنیدنش پیدا نکردن..........