کوه و دریا و جنگل، نشانی تو را میداد عزیزترین.
نشانیت را دیروز گرفتم از جنگلی که به سراغ چشمانت آمده بود همان که سبزی تیره اش از ژرفا، غرق میکند مرا که شناگری نمیدانم. دستی از ابرها... وهم آلود... عظیم... نیامده ست به نجات... تو را اشاره میکند... چشمانت را و لبخندت را... من غرق میشوم... در انگبین لبانت... و شعله ور خواهم شد از این شرار... که گویی تنها بهر سوختن من آمده است.
ای کاش، پروانه به دنیا می آمدم. تا در خلسه ای فرو روم... خوشایند... فقط برای همیشه.

بیداری

شب رفت و من جا مانده ام

با گریه بیدارم هنوز

از اشک های من مپرس

چون جویبارانم هنوز

در کوچه های خاطره

من لنگ لنگانم هنوز

اما نمی دانم چرا؟

از شب هراسانم هنوز

بیگانه با عشق منی

مجنون و شیدایم هنوز

بیگانه ام با دیگران

تو هستی ام هستی هنوز

حالا نمی دانم چرا؟

اواره ات هستم هنوز

عکس رخ زیبای تو

چسبیده در جانم هنوز

ای وای من ای وای من

صبح است و بیدارم هنوز

از آتشی که در ذهن من است
چراغ را روشن می کنم و
شب
سراسیمه در لوله ی خود نویس من می رود
من آنقدر شب را می نویسم که
آفتاب از نوک خود نویس من
طلوع کند !

پرده تنهایی

چه آسان لحظه ها را به مسلخ حماقت خویش میبرم

لحظه های معصومی که تنها یک بار می آیند

یک بار

و فقط یک بار، میهمان تنهایی من میشوند

و چه آسان از سر نعش آنها می گذرم

و در پایان هر روز

هنگامی که قربانگاه لحظه ها را می شویند

چه آسان سرخی آنرا در آسمان نگاه می کنم

و با لبخند احمقانه ای می گویم

چه زیباست

و هیچگاه درک نخواهم کرد که

هر روز، یک گام به پایان راهی نزدیک میشوم

که در انتهای آن

در سلول حقارت خویش، به حبسی ابدی محکومم

و تاوان آن را، سنگین خواهم پرداخت

بی عنوان

میگی بارونو دوست داری ! با چتر میری زیرش!

میگی گل رو دوست داری از شاخه میچینیش! میگی پرنده ها رو دوست داری تو قفس نگهشون میداری! میخوای نترسم وقتی میگی منو دوست داری؟؟!!!!!

ستاره ۲

به آسمون نگاه کن ، تو شب پر ستارست ، دوست داری کدومش مال تو باشه؟

به نظر من به اونی که کم نور تره قانع باش چون به اونی که از همه بزرگتره و نورش از همه بیشتره

همه نگاه می کنن و همینطور اونم به همه نگاه می کنه

 

البته بگذریم از اینکه من به هر کدوم نگاه میکنم اونا به یکی دیگه نگاه می کنن

راز دوست داشتن

ارزش یک کلام پر از محبت رو وقتی می فهمی که لبخند رو.روی لبای عزیزانت تماشا کنی
وقتی که استین بالا بزنی و یک بار .یک سنگینی رو.از رو دوش یک خسته یک مهربون برادری.
تشکر ساده و بی ریاش.میارزه به همه دنیا .
وقتی که دور و بریات رو با چشمهای پر از اشک که از حرفهای خنده داره تو ریسه رفته اند می بینی .تازه
می فهمی که قیافه ادما وقتی که می خندن خیلی قشنگه.
وقتی که یک نگاه با نگاهت اشنا میشه.دیدن و تماشا کردن رو بهترین لذت دنیا میدونی.
وقتی که دستات تو دست گرم یک دوست .حلاوت و شیرینی با هم بودن رو تجربه میکنه
دیگه واست تنهایی بدترین رنجه.
وقتی که تنها معتمد واسه دلت .مهربونی یک اشناست.احساساتت را بهترین مشاور دنیا
می دونی .
وقتی قراره راز دوست داشتن رو بنویسی.بهترین کلمات دنیا رو.کمترین معنا می بینی واسه
توصیف محبت و دوست داشتن

 

غم

تا از مادر متولد شدم...صدایی درگوشم طنین انداخت...که بعدازاین با توخواهم بود...به اوگفتم کیستی؟...گفت : "غم"!...فکرکردم "غم" عروسکی خواهد بود که من بعدها بااو بازی خواهم کرد...ولی بعدها فهمیدم! که من عروسکی هستم در دستان "غم"

ستاره

اگه ستاره ها حرفی واسه گفتن ندارن

چرا چشمک میزنن!

حرفهایی تو دلشون هست به قدمت خلقت

ولی تا حالا محرمی واسه شنیدنش پیدا نکردن..........