شب رفت و من جا مانده ام
با گریه بیدارم هنوز
از اشک های من مپرس
چون جویبارانم هنوز
در کوچه های خاطره
من لنگ لنگانم هنوز
اما نمی دانم چرا؟
از شب هراسانم هنوز
بیگانه با عشق منی
مجنون و شیدایم هنوز
بیگانه ام با دیگران
تو هستی ام هستی هنوز
حالا نمی دانم چرا؟
اواره ات هستم هنوز
عکس رخ زیبای تو
چسبیده در جانم هنوز
ای وای من ای وای من
صبح است و بیدارم هنوز
سلام
وبلاگت زیباست.
به ما هم سر بزن.
خوشحال میشم.