خانه
عناوین مطالب
تماس با من
حرف دل
حرف دل
پیوندها
سارا
بانوی ماه
جدیدترین یادداشتها
همه
[ بدون عنوان ]
مرگ...
[ بدون عنوان ]
بهای اشک
دوستت دارم اندازه ی ...
[ بدون عنوان ]
کاش میشد...
[ بدون عنوان ]
بارون
[ بدون عنوان ]
[ بدون عنوان ]
بیداری
[ بدون عنوان ]
پرده تنهایی
بی عنوان
بایگانی
اسفند 1384
4
بهمن 1384
6
دی 1384
9
آمار : 1824 بازدید
Powered by Blogsky
غم
تا از مادر متولد شدم...صدایی درگوشم طنین انداخت...که بعدازاین با توخواهم بود...به اوگفتم کیستی؟...گفت : "غم"!...فکرکردم "غم" عروسکی خواهد بود که من بعدها بااو بازی خواهم کرد...ولی بعدها فهمیدم! که من عروسکی هستم در دستان "غم"
مصطفی
چهارشنبه 7 دیماه سال 1384 ساعت 08:47
0
لایک
نظرات
1
+ ارسال نظر
احسان
چهارشنبه 7 دیماه سال 1384 ساعت 11:54
دیدی که مرا هیچکسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد
0
0
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت
Gravatar.com
ثبت نام کنید. (
راهنما
)
نام
ایمیل
آدرس وبسایت
مشخصات مرا به خاطر بسپار
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد
ارسال نظر
دیدی که مرا هیچکسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد